دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
45
4
2014
02
20
تعیین قلمروهای مورفوکلیماتیک هولوسن در بلندیهای غرب استان کردستان
1
14
FA
مجتبی
یمانی
0000-0000-0000-0000
دانشیار گروه جغرافیای طبیعی، دانشکدۀ جغرافیا، دانشگاه تهران
myamani@ut.ac.ir
ابراهیم
مقیمی
استاد گروه جغرافیای طبیعی، دانشکدۀ جغرافیا، دانشگاه تهران
moghimi_ir@yahoo.com
قاسم
عزیزی
0000-0002-9797-4834
دانشیار گروه جغرافیای طبیعی، دانشکدۀ جغرافیا، دانشگاه تهران
ghazizi@ut.ac.ir
کاوه
باخویشی
دانشجوی دکترای جغرافیای طبیعی، دانشکدۀ جغرافیا، دانشگاه تهران
bakhishi.k@gmail.com
10.22059/jphgr.2014.50068
طی کواترنری، آب وهوای زمین بارها دچار تغییر اساسی شده و در این میان ایران نیز تحت تأثیر قرار گرفته است. گسترش یخچالهای کوهستانی در البرز، غرب و شمال غرب ایران ازجمله این تغییرات است. در پژوهش پیش رو، مناطق غرب و شمال غرب کردستان مورد مطالعه قرار گرفته است. با توجه به میانگین بارش و دمای سالانه، موقعیت ایستگاهها در شاخص پلتیر بهدست آمد و به هر کدام از ایستگاهها در محیط Arc GIS وزن داده شد. میانیابی ایستگاهها بهروش وزندهی (IDW) انجام گرفت. در ادامه نتایج طبقهبندی شدند و پس از محاسبۀ برف مرز، بر اساس نتایج شیب دما و بارش حال حاضر و همچنین اعمال ارتفاع برف مرز گذشته، دادههای بارش و دمای وورم برای ایستگاهها محاسبه شد. در مرحلۀ بعد، بر اساس روش ذکرشده مناطق مورفوکلیماتیک وورم بازسازی شدند. نتایج نشان داد که سیستم شکلزای فرسایش یخچالی در ارتفاع بالاتر از 2000 متر، مجاور یخچالی تا ارتفاع 1600 متر و فلوویال در ارتفاعات پایینتر از 1600 متر، بهویژه در حاشیۀ غربی استان کردستان، در دورۀ وورم حاکمیت داشتهاند. نتایج حاصل از پهنهبندی هوازدگی با مناطق مورفوکلیماتیک انطباق دارد.
کردستان,کواترنری,مدل پلتیر,مورفوکلیماتیک,هولوسن,یخچال
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50068.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50068_e118bcc26d6422850ad296dd9ec3b427.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
45
4
2014
02
20
سیر تحولات نظریۀ سوبسیدانس از داروین تا دورنکامپ
15
28
FA
علیرضا
شهبازی
دانشجوی دکترای ژئومورفولوژی، دانشکدۀ علوم جغرافیایی و برنامهریزی، دانشگاه اصفهان
rz_shahbaz@yahoo.com
محمّد حسین
رامشت
0000-0003-3387-6159
استاد ژئومورفولوژی، دانشکدۀ جغرافیایی و برنامهریزی، دانشگاه اصفهان
mh.raamesht@gmail.com
10.22059/jphgr.2014.50069
عوامل پرشماری در سیر تحول نظریهپردازی مؤثر است و گاه بهشیوههای گوناگونی تبیین و تشریح شده است، ازجملۀ این ایدهها، میتوان به سوبسیدانس، یکی از رخدادهای ژئومورفولوژیکی اشاره کرد که دچار چنین دگرگونی مفهومی در بستر زمان شده است. قدر مسلم آن است که واژۀ سوبسیدانس در نشستهای علمی، نهتنها بهمنزلۀ یک پدیده، بلکه بار مفهومی یک نظریه را همواره همراه داشته است. این نظریه از آغاز طرحِ داروین در سال 1839 تا کنون، تحولات مفهومی و معنایی خاصی را پشت سر گذارده است. پژوهش حاضر که برگرفته از یک طرح پژوهشی در دانشگاه اصفهان است، با تأکید بر تحلیل مفهومی مکتوبات پانزده نفر از صاحبنظران و کاربران اصلی این واژه، تلاش دارد از تحلیل متن این مکتوبات، روند تحولات نظریۀ سوبسیدانس و تغییر دیدگاههای پیرامون آن را طبقهبندی و ارزیابی کند. از مجموعۀ این نوشتار میتوان چنین نتیجه گرفت: یک) نخستینبار داروین در سال 1839 این مفهوم را در حوزۀ رسوبشناسی و ژئومورفولوژی بهکار گرفت و مکتب استدراج و مفهوم همبستگی یونیفورمی تاریانیسم را از بُعد نظری پشتیبانی کرد؛ دو) واژۀ سوبسیدانس دارای بار مفهومی در حوزۀ نظری است و نباید آن را بهمنزلۀ یک پدیدۀ ژئومورفولوژیک صرف مطرح کرد.
دوال,ژئومورفولوژی,سوبسیدانس,گرجوال (استدراج),یونیفورمی تاریانیسم (همبستگی)
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50069.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50069_e508ec0508135525e7e968d854647359.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
45
4
2014
02
20
تحلیل توزیع فضایی نهشته های لسی در جنوب و جنوب شرقی دریای کاسپین
29
44
FA
عزت الله
قنواتی
دانشیار دانشکدۀ علوم جغرافیایی، دانشگاه خوارزمی
ezghanavati@yahoo.com
زکیه
محمدی
دانشجوی دکترای ژئومورفولوژی، دانشگاه خوارزمی
mohammadi.zakieh@gmail.com
10.22059/jphgr.2014.50070
از آنجایی که نهشتههای لسی، بهدلیل فرسایشپذیری بالا و داشتن خصوصیات ژئوتکنیکی ویژه، مستعد مسائل محیطی متعددی هستند، تحلیل توزیع فضایی آنها در راستای مدیریت مسائل محیطی، اهمیت زیادی دارد. از این رو، هدف از این پژوهش بررسی توزیع فضایی نهشتههای لسی و نقش آنها در مدیریت و توسعۀ محیطی محدودۀ مورد مطالعه است. این پژوهش با استفاده از بازدیدهای میدانی، تصاویر ماهوارهای، نقشههای زمینشناسی، مدل ارتفاعی رقومی زمین و نقشۀ کاربری اراضی انجام گرفت. نتایج نشان میدهد لسها با نسبتهای مختلفی، بالادست حوضههای رودخانههای نکا، گرگان و اترک را پوشاندهاند و سبب افزایش بار رسوبی این رودخانهها، بهویژه در هنگام طغیان میشوند و درنهایت آثار تخریبی آنها را افزایش میدهند. حضور درصد بالایی از لسها در ارتفاعات و شیبهای پایین و همچنین ایجاد تپههای برشخورده، انواع فرسایشهای شیاری، پایپینگ، خندقی و بدلندها، بیانگر عملکرد فرایندهای رودخانهای در طول زمان هستند. با توجه به اینکه تعدادی از روستاهای استان گلستان از نهشتههای لسی پوشیده شدهاند و این نهشتهها نسبت به فرسایش، فرونشست، فروریختگی و زمینلغزش مستعد هستند، بایستی مدیران محیط در اجرای طرحهای عمرانی، بهویژه سازههای ساختمانی، جادهها و همچنین شبکههای آبیاری و زهکشی در این مناطق، دقت عمل لازم را داشته باشند.
تحلیل فضایی,جنوب و جنوب شرق دریای کاسپین,ژئومورفولوژی,لس
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50070.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50070_7b374ccfd14a8dd4d7862b7ae9e69b71.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
45
4
2014
02
20
تناسبسنجی اراضی بهمنظور احداث مزارع فتوولتائیک بهکمک تلفیق سیستمهای جمع سادۀ وزنی و استنتاج فازی در ایران
45
60
FA
حسنعلی
فرجی سبکبار
دانشیار جغرافیا و برنامهریزی روستایی، دانشگاه تهران
hfaraji@ut.ac.ir
هادی
پاک طینت
کارشناس ارشد سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی، دانشگاه تهران
paktinat.hadi@gmail.com
اشکان
رحیمیکیان
دانشیار مهندسی برق، دانشگاه تهران
qadir.ash@gamil.com
غدیر
عشورنژاد
کارشناس ارشد سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی، دانشگاه تهران
ashournejad@ut.ac.ir
10.22059/jphgr.2014.50071
انرژی خورشیدی یکی از منابع انرژی تجدیدپذیر است که با توجه به موقعیت جغرافیایی ایران، میتواند به خوبی مورد استفاده قرار گیرد. این پژوهش مطالعۀ جامعی را در زمینۀ شناسایی مناطق مستعد و با پتانسیل بالا برای احداث نیروگاههای فتوولتائیک در ایران ارائه داده است. برای انجام پژوهش، در گام نخست پس از تعیین محدودۀ مورد بررسی، معیارهای مؤثر در پتانسیلسنجی بهکمک مطالعات پیشین و روش دلفی استخراج شد. در گام بعد، از روش دیمتل برای پیادهسازی ساختار شبکه و از مدل فرایند تحلیل شبکهای نیز، برای وزندهی معیارها استفاده شد. در ادامه، روش فراابتکاری SAW-FIS برای تلفیق نتایج بهکار گرفته شد و با دقت حدود 84 درصد، پتانسیل کلیۀ خشکیهای ایران برای احداث مزارع فتوولتائیک مورد شناسایی قرار گرفت. نتایج حاصل از مطالعه نشان داد، ایران دارای پتانسیل فوقالعاده بالایی برای بهرهگیری از تکنولوژی فتوولتائیک است؛ بهگونهای که 31 درصد از خشکیهای ایران در سه کلاس عالی، بسیار خوب و خوب قرار گرفتند و مناطق استقراریافته در کلاس یک یا کلاس خیلی ضعیف، کمتر از یک درصد خشکیهای ایران را شامل میشوند. نتایج همچنین نشان داد سه استان یزد، کرمان، خراسان جنوبی، بهترتیب دارای بهترین پتانسیل برای احداث نیروگاههای فتوولتائیک هستند.
روش جمع سادۀ وزنی,سیستم استنتاج فازی,سیستم اطلاعات جغرافیایی,مزارع فتوولتائیک
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50071.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50071_2dd6bffb2d20b20dae1dd9e7b98eef56.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
45
4
2014
02
20
بررسی رابطۀ تندبادهای سواحل جنوبی ایران با مورفولوژی تپه های ماسه ای
61
72
FA
محمدرضا
اختصاصی
دانشیار دانشکده منابع طبیعی و کویرشناسی دانشگاه یزد
mr_ekhtesasi@yazd.ac.ir
صدیقه
دادفر
کارشناس ارشد مدیریت مناطق خشک و بیابانی
sdadfar@ut.ac.ir
10.22059/jphgr.2014.50072
هدف اصلی این پژوهش، تجزیهوتحلیل آماری باد و نقش آن در شکلگیری انواع تپههای ماسهای است. تجزیهوتحلیل دادههای بادسنجی پنج ایستگاه سینوپتیک منتخب در سواحل جنوبی ایران، با استفاده از نرمافزار WRPLOTانجام گرفت. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ ﺍﺯ ﺭﺳـﻢ گلباد و گلطوفان، ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﺟﻬﺖ ﺑﺎﺩ غالب عموماً ﻏﺮبی ﺍﺳـﺖ و ﺑﺎﺩﻫﺎﻱ طوﻓﺎﻥﺯﺍ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺟﻬﺖ غرب و جنوب ﻏﺮﺏ ﻣﻲﻭﺯﻧﺪ. ﻧﺘـﺎﻳﺞ حاصل از ترسیم گلماسه با استفاده از نرمافزار<br /> Sand Rose Graph ﻧﺸﺎﻥ داد ﻛـﻪ جهت انتقال ماسه اغلب از قطاع جنوب و جنوب غرب بهسمت شمال و شمال شرق است که با مورفولوژی تپههای ماسهای موجود منطبق است. نتایج بررسی صحت شاخص RDD با استفاده از منطق بولین نشان داد، اهواز با 05/90 درصد حضور برای رسوبگذاری در قطاع شمال شرقی، از بالاترین صحت برخوردار است. بندر جاسک با 8/336= <sub>t</sub> بیشترین توان را در حمل ماسه دارد. مقدار شاخص UDI در تمامی ایستگاهها کمتر از 59/0 است که نشاندهندۀ دوجهتهبودن بادهای منطقه است. روی عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای گوگل ارث، وجود تپههای ماسهای از نوع تپههای طولی، سیلکهای دندانهای کشیده و سیف نمایان است که حاصل بادهای دوجهتۀ جنوب غربی و جنوب شرقی هستند.
تپههای ماسهای,جنوب ایران,شاخص UDI,گلباد,گلطوفان,گلماسه
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50072.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50072_5e937123b4acfc9e99a3edefdfe9ce65.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
45
4
2014
02
20
بارزسازی تودۀ گردوغبار بخشی از خاورمیانه برمبنای دادههای طیفی سنجندۀ مادیس
73
84
FA
هدابت اله
برتینا
دانشجوی کارشناسی ارشد، گروه خاکشناسی، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز
hedayatbartina@gmail.com
غلامعباس
صیاد
استادیار گروه خاکشناسی، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز
gsayyad@scu.ac.ir
حمیدرضا
متین فر
0000-0002-2539-6975
استادیار گروه خاکشناسی، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه لرستان
matinfar44@yahoo.com
سعید
حجتی
استادیار گروه خاکشناسی، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز
s.hojati@scu.ac.ir
10.22059/jphgr.2014.50073
هر ساله مقادیر زیادی از آئروسلهای طوفان گردوغبار به اتمسفر وارد میشود که تأثیرات بالقوه در آبوهوا، محیط زیست، کیفیت هوا و زندگی روزانه دارد. بهدلیل اهمیت آئروسلهای گردوغبار در آبوهوا، محیط زیست، کیفیت هوا و زندگی روزانه، شناسایی آئروسلهای گردوغبار از سایر پدیدهها اهمیت بسیاری دارد. در این پژوهش با استفاده از تصاویر سنجندۀ مادیس مربوط به دو طوفان گردوغبار رخداده در تاریخ 28 اسفند 1390 و 31 خرداد 1391، دو روش بارزسازی شامل الگوریتم شناسایی گردوغبار یک و الگوریتم شناسایی گردوغبار دو اجرا شد. همچنین برای مقایسه و ارزیابی روشهای متفاوت بارزسازی گردوغبار، ترکیب رنگی کاذب سنجندۀ مادیس (<sub>143</sub>RGB) و محصولات سطح دو اتمسفری، ازجمله عمق اپتیکی آئروسل (AOD) و بخش ریزآئروسل (FMF) بهکار گرفته شده است. نتایج نشان داد که اگرچه الگوریتم شناسایی گردوغبار دو، موفق به استخراج گردوغبار شد، این الگوریتم مرز دقیق گردوغبار با سایر پدیدهها را بهخوبی شناسایی نمیکند. درمقابل الگوریتم شناسایی گردوغبار یک، به خوبی تودۀ گردوغبار و مرز آن را شناسایی کرد. افزونبر این با استفاده از الگوریتم شناسایی گردوغبار یک، بهخوبی میتوان گردوغبار غلیظ را نیز استخراج کرد. بنابراین پیشنهاد میشود از الگوریتم شناسایی گردوغبار یک، برای بارزسازی تودههای گردوغبار موجود در کشورهای خاورمیانه استفاده شود.
بارزسازی,عمق اپتیکی آئروسل,گردوغبار,مادیس
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50073.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50073_fae52723e843331a05dc9304183071e3.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
45
4
2014
02
20
برآورد شاخصهای پوشش گیاهی برنج با تصاویر چندزمانۀ راداری و اپتیک
85
96
FA
میر مسعود
خیرخواه زرکش
استادیار دانشکدۀ محیط زیست و انرژی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات
kheairkhah@itc.nl
مهدی
درویشی
کارشناس ارشد سنجش از دور، دانشکدۀ محیط زیست و انرژی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات
mehdidarvishi@yahoo.com
علی اکبر
آبکار
استادیار دانشکده مهندسی ژئوماتیک، گروه سنجش از دور، دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی، تهران
abkar@itc.nl
غلام رضا
احمدی
دانشجوی دکترای اقلیم شناسی، دانشکده جغرافیا، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران
ahmadigholamreza56@yahoo.com
10.22059/jphgr.2014.50074
قابلیتها و تواناییهای تصویربرداری راداری در بخش تکنولوژی تصویربرداری مایکروویو چشمگیر است. طبقهبندی، تشخیص و پایش محصولات زراعی بهکمک سنجش از دور، امروزه به یکی از بخشهای مهم در مدیریت کشاورزی تبدیل شده است. بهسبب وجود مشکلات تصاویر اپتیک در مناطق شمالی کشور (بهدلیل وجود ابر) و ناکارآمدی روشهای سنتی استفاده از باند مرئی و مادون قرمز و همچنین با توجه به کوچکبودن اندازۀ قطعات شالیهای برنج، تصاویر راداری SAR (رادار روزنۀ مصنوعی) با قابلیتهای خاص خود (نفوذپذیری در هر شرایط آبوهوایی)، میتوانند جایگزین (یا مکمل) مناسبی برای برآورد شاخص پوششهای گیاهی محصول برنج باشند. در پژوهش پیش رو با استفاده از تصاویر چندزمانۀ اپتیکی و راداری که در سه مرحلۀ نشا، داشت و برداشت در منطقۀ بهشهرِ استان مازندران انجام گرفت، به بررسی و مقایسۀ پنج شاخص پوشش گیاهی محصول برنج در تصاویر اپتیک لندست با ضریب پراکندگی راداری ماهوارۀ رادارست-1، در پلاریزاسیون HH پرداخته شده است. در این پژوهش، یک مدل ریاضی رگرسیون خطی با ضریب همبستگی ارائه شد و این نتیجه بهدست آمد که شاخص پوشش گیاهی NDVI با ضریب همبستگی 92/0 و شاخص SR با ضریب همبستگی 86/0، بهترتیب دارای بالاترین ضریب همبستگی با ضریب پراکندگی راداری هستند.
اسپکل (نویز لکهای),رادار,شاخص پوشش گیاهی,ضریب پراکندگی رادار,فیلتر
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50074.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50074_fee619403a591ca9f780dddfb57929e6.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
45
4
2014
02
20
مدلسازی تغییرات پوشش سرزمین شهرستان تبریز با استفاده از شبکۀ عصبی مصنوعی و زنجیرۀ مارکف
97
121
FA
محمد
طاهری
کارشناس ارشد محیط زیست، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، مازندران
m.taheri677@yahoo.com
مهدی
غلامعلی فرد
استادیار گروه محیط زیست، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، مازندران
gholamalifard@gmail.com
علیرضا
ریاحی بختیاری
استادیار گروه محیط زیست، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، مازندران
شاهین
رحیم اوغلی
کارشناس ارشد ارزیابی و آمایش سرزمین، دانشگاه پیام نور، تهران
shahin512000@yahoo.com
10.22059/jphgr.2014.50075
هدف از پژوهش پیش رو، مدلسازی تغییرات کاربری اراضی شهرستان تبریز برای سالهای 1395 و 1400 با استفاده از مدلساز تغییر سرزمین (LCM) در محیط سامانۀ اطلاعات جغرافیایی است. برای این کار، تجزیهوتحلیل و بارزسازی تغییرات کاربریها، بهکمک سه دوره از تصاویر ماهوارۀ لندست مربوط به سالهای 1367، 1380 و 1390 انجام گرفت و نقشههای پوشش اراضی جداگانهای برای هر سال تهیه شد. مدلسازی پتانسیل انتقال، بهکمک الگوریتم پرسپترون چندلایۀ شبکۀ عصبی مصنوعی با استفاده از شش متغیر مستقل صورت پذیرفت و میزان تخصیص تغییرات کاربریها به همدیگر، بهروش زنجیرۀ مارکف مورد محاسبه قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که در کل دورۀ مورد بررسی، یعنی بین سالهای 1367 تا 1390، حدود 5195 هکتار به وسعت مناطق شهری و مسکونی افزوده شده است که اراضی مرتعی بهویژه مراتع درجۀ یک، اراضی کشاورزی و درنهایت اراضی بایر و شورهزار، بهترتیب با مساحت 3488، 1007 و 484 هکتار تبدیل اراضی، بیشترین سهم را در افزایش وسعت اراضی شهری و مسکونی داشتهاند. نتایج پیشبینی پوشش اراضی نیز نشان داد که میزان توسعه و رشد شهری تبریز تا سال 1395 مساحتی برابر با 1037 هکتار و تا سال 1400 حدود 2033 هکتار خواهد بود.
تبریز,زنجیرۀ مارکف,شبکۀ عصبی مصنوعی,مدلسازی تغییر سرزمین (LCM)
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50075.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_50075_f31f92e3fd65a6f4963386a92c61f269.pdf