دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
49
2
2017
06
22
شبیهسازی توزیع قائم سامانه های گردوغبارزا در ارتباط با سامانه های همدید و توپوگرافی در غرب ایران
169
189
FA
بهروز
ساری صراف
استاد گروه اقلیمشناسی، دانشگاه تبریز
bsarraf@gmail.com
علی اکبر
رسولی
استاد گروه اقلیمشناسی، دانشگاه تبریز
rasouli@tabrizu.ac.ir
آذر
زرین
استادیار گروه اقلیمشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد
zarrin@ferdowsi.um.ac.ir
محمد سعید
نجفی
دکتری اقلیمشناسی، دانشگاه تبریز
m.s.najafi1367@gmail.com
10.22059/jphgr.2017.62840
در این مطالعه، بر اساس خروجیهای مدل WRF-CHEM، الگوهای توزیع قائم سامانههای گردوغبارزا در غرب ایران به دو دسته تقسیم شد: الگوهایی با توزیع قائم در حدود 5<sub>/</sub>6 کیلومتر و کمتر از 5<sub>/</sub>3 کیلومتر. الگوهای همدید رخداد گردوغبار در دورة سرد به دو دسته تقسیم میشود: جبههای و غیرجبههای. در الگوی اول جبههای، بیشینة ارتفاع گردوغبار حدود 5<sub>/</sub>6 کیلومتر است و وابسته به شدت واگرایی در تراز میانی و سرعت قائم بالاسو و استقرار هستة جت بر فراز مناطق منشأ گردوغبار است. در الگوی دوم جبههای، بیشینة ارتفاع تودة گردوغبار کمتر از 4 کیلومتر است. در این الگو، ارتفاع محدودتر تودة گردوغبار وابسته به شدت محدودتر چرخندگی در تراز میانی و موقعیت جت است که عمدتاً بر فراز مناطق منشأ گردوغبار قرار ندارد. در الگوی غیر جبههای، پهنههای وسیعی از خاورمیانه تحت تأثیر استقرار یک پشته قرار میگیرد و الگوی گردشی در تراز زیرین تروپوسفر در شکلگیری گردوغبار مؤثر است. ارتفاع گردوغبار در این الگو حدود 5<sub>/</sub>3 کیلومتر است. همچنین، مهمترین عامل در محدودشدن ارتفاع تودة گردوغبار در غرب ایران ماهیت سامانههای جوّی است. مانع کوهستانی زاگرس در انتشار قائم و افقی گردوغبار اهمیت کمتری دارد.
الگوهای همدید,توزیع قائم گردوغبار,جبههزایی,کوهستان زاگرس
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62840.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62840_cda0c14f247eef6fa19d603dad64836c.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
49
2
2017
06
22
شناسایی و ناحیه بندی تغییرات زمانی و یکنواختی بارش ایران
191
205
FA
امید
مفاخری
دانشجوی دکتری آب وهواشناسی، دانشکدة جغرافیا، دانشگاه خوارزمی تهران
std_mafakheri@khu.ac.ir
محمد
سلیقه
0000-0002-7982-2984
دانشیار آب وهواشناسی، دانشکدة جغرافیا، دانشگاه خوارزمی
saligheh@khu.ac.ir
بهلول
علیجانی
0000-0002-8620-6733
استاد آب وهواشناسی، دانشکدة جغرافیا، دانشگاه خوارزمی
bralijani@gmail.com
مهری
اکبری
0000-0001-5711-2490
استادیار آب وهواشناسی، دانشکدة جغرافیا، دانشگاه خوارزمی
mehryakbary@khu.ac.ir
10.22059/jphgr.2017.62841
بارش از متغیرترین عناصر اقلیمی است که تغییرات آن پیامدهای محیطی و اقلیمی دارد. هدف از این پژوهش شناسایی نواحی اقلیمی از نظر توالی روز بارشی و بررسی ویژگی یکنواختی بارش است. برای تحقق اهداف از روش تحلیل خوشهای برای ناحیهبندی اقلیمی و به منظور بررسی پراکندگی مکانی و زمانی بارش از آمارة ضریب تغییرات و یکنواختی (H) در سه بازة زمانی (ده سال اول، دوم، و سوم) سالانه و فصلی برای شناخت جزئیات تغییرات بارش استفاده شد. بر اساس معیار روز بارشی (بارش یکروزه تا بارش با توالی هفت روز و بیشتر)، ایران به هفت ناحیة اقلیمی تقسیم شد. سپس، نواحی مختلف ایران از لحاظ سهم توالیهای بارش در تأمین روز بارش مقایسه شد. مشخص شد که بارش یکروزه در اغلب نواحی بیشترین سهم را در ایجاد بارش دارد. همچنین، مشخص شد که میانگین ضریب تغییرات سالانة ایران در دهة سوم (2004-2013) افزایش یافته و شاخص یکنواختی بارش این دهه کاهش یافته است؛ به عبارت دیگر، بارش در دهة سوم به تمرکز گرایش داشته است. نمایة یکنواختی بارش ناحیهها نشان داد که ناحیة 4 (شمال غرب و شمال شرق کشور) و ناحیة 3 (سواحل شمال کشور) تمایل به یکنواختی زمانی دارند و کمترین مقدار یکنواختی مربوط به ناحیة 1 (سواحل جنوب و جنوب شرق کشور) است.
ایران,تمرکز,توالی روز بارش,ضریب تغییرات,ناحیهبندی
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62841.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62841_763b9b2c7a1aa3d7ba5d778ecde3356f.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
49
2
2017
06
22
مقایسۀ دو روش NDSI و LSU در برآورد سطح برف به وسیلۀ سنجندۀ MODIS (مطالعۀ موردی: حوضۀ آبخیز سقز)
207
219
FA
هیرش
انتظامی
کارشناسارشد سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی، دانشکدة جغرافیا، دانشگاه تهران
hentezamy@gmail.com
سید کاظم
علوی پناه
استاد گروه سنجش از دور و GIS دانشکدة جغرافیا، دانشگاه تهران
salavipa@ut.ac.ir
علی
درویشی بلورانی
0000-0002-6272-9409
استادیار گروه سنجش از دور و GIS دانشکدة جغرافیا، دانشگاه تهران
ali.darvishi@ut.ac.ir
حمید رضا
متین فر
0000-0002-2539-6975
استادیار دانشکدة کشاورزی، دانشگاه لرستان
matinfar44@yahoo.com
کامران
چپی
استادیار دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه کردستان
kamranchapi@gmail.com
10.22059/jphgr.2017.62842
آبِ حاصل از ذوب برف نقش عمدهای در تأمین آب مورد نیاز برای فعالیتهای کشاورزی، منابع طبیعی، صنعتی، و نیازهای انسانی، بهویژه در مناطق کوهستانی، دارد. در مقایسه با روشهای سنتی، کاربرد دادههای سنجش از دور برای برآورد سطح پوشش برف قابلیتهای بیشتری دارد. در این مطالعه، با استفاده از تصاویر ماهوارهای MODIS و با بهکارگیری دو الگوریتم NDSI و LSU، سطح پوشش برف حوضة سقز در استان کردستان محاسبه شده است. برای مقایسة دقت این روشها، از تصاویر IRS، که دارای قدرت تفکیک مکانی بالایی هستند (24 متر)، استفاده شد. بدین منظور، سطح برف در تصاویر همزمان MODIS و IRS برآورد شد. سپس، در مناطق مختلف و یکسان در دو تصویر، پیکسلهای انتخابشده، سطح برف، و رابطة خطی رگرسیونی بین نتایج حاصل از IRS و دو روش بهکاررفته برای تصاویر MODISجداگانه محاسبه شد. برای بررسی معنیداربودن رابطه از آزمون آماری t (احتمال 95 درصد) و رابطة رگرسیونی استفاده شد. بر اساس نتایج بهدستآمده از رگرسیون، روش LSU همبستگی بیشتری (98 درصد) دارد و در آزمون t نیز اختلاف معنیداری بین تصاویر IRS و روش LSU وجود ندارد. بنابراین، روش LSU، در مقایسه با روش NDSI، از دقت بیشتری در برآورد سطح برف برخوردار است.
تصویر مادیس,حوضة سقز (کردستان),سطح پوشش برف,LSU,NDSI
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62842.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62842_839d0f30edabf332f26916190bd4e5da.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
49
2
2017
06
22
ارزیابی تکتونیک فعال در زیرحوضه های جراحی- زهره بر پایۀ تحلیل مورفوتکتونیکی و اثرهای آن بر میدان های نفتی حوضۀ مورد مطالعه
221
240
FA
عزت الله
قنواتی
دانشیار ژئومورفولوژی، دانشکدة علوم جغرافیایی، دانشگاه خوارزمی، ایران
ezghanavati@yahoo.com
فریده
صفاکیش
دانشجوی دکتری ژئومورفولوژی، دانشکدة علوم جغرافیایی، دانشگاه خوارزمی، ایران
f.safakish@yahoo.com
یاسر
مقصودی
استادیار سنجش از دور، دانشکدة مهندسی ژئودزی و ژئوماتیک، دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی، ایران
maghsodi@yahoo.com
10.22059/jphgr.2017.62843
در این مطالعه، بر اساس پیوند نئوتکتونیک و توپوگرافی کنونی، فعالیت نئوتکتونیکی 38 زیرحوضة دارای میدانهای نفتی و غیرنفتی جراحی- زهره، با استفاده از شاخصهای ژئومورفیک SL، S، RA، HI،BS ، وAFارزیابی شد. نتایج نشان میدهد فعالیت نئوتکتونیکی نیمة شرقی بیشتر و 2<sub>/</sub>12، 5<sub>/</sub>34، و 2<sub>/</sub>53 درصد حوضه بهترتیب در کلاسهای یک تا سه قرار دارند. سرانجام، با روی هم قراردادن لایة نهایی نئوتکتونیک و لایة نفتی مشخص شد که هیچ میدان نفتی در مناطقی با نئوتکتونیک بالا وجود ندارد، اما 6<sub>/</sub>61 درصد در مناطقی با فعالیت کم قرار گرفتهاند. بنابراین، چون میزانِ زیاد نئوتکتونیک باعث فرار و دگرریختشدن تلههای نفتی میشود و نیز مقداری فعالیت نئوتکتونیک برای تشکیل ساختارهای جدید و جایگیری تلهها لازم است، میتوان استنباط کرد که بیشترین میدانها در مناطقی است که هم نئوتکتونیک برای شکلگیری نفتگیرها وجود دارد هم میزان آن باعث فرارنکردنِ تلههای نفتی شده است.
جراحی- زهره,زاگرس,شاخصهای ژئومورفیک,میدانهای نفتی,نئوتکتونیک
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62843.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62843_f0c2374a6bea507fb8f72300909d5a6e.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
49
2
2017
06
22
ارزیابی کمّی ژئوسایتهای نمکی استان سمنان با روشهای بریلها و پرالونگ با تأکید بر ژئوسایتهای غرب استان
241
258
FA
مهران
مقصودی
0000-0001-2345-6789
دانشیار ژئومورفولوژی دانشگاه تهران
maghsoud@ut.ac.ir
علیرضا
عرب عامری
دانشجوی دکتری ژئومورفولوژی دانشگاه تربیت مدرس
alireza.ameri91@yahoo.com
10.22059/jphgr.2017.62844
پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی است. بدین صورت که، پس از مشخصکردن و تعیین حدود ژئوسایتها، نخست از میان ۵۰ ژئوسایت نمکی، ۳۵ ژئوسایت بر اساس چهار معیارـ شهرت، تمامیت، نادربودن، و دانش علمیـ و با استفاده از فرایند تحلیل سلسلهمراتبی (AHP) انتخاب شد. سپس، از روش نوین بریلها و روش پرالونگ برای ارزیابی کمّی ژئوسایتهای نمکی استفاده شد. نتایج حاصل از ارزیابی ژئوسایتها بیانگر آن است که در هر دو روش ژئوسایتهای گنبدهای نمکی جنوب سمنان، معدن کوهدشت کهن، و معدن ملحه بهترتیب با کسب بالاترین امتیازات (۶۹/۳، ۵۴۶/۳، و ۵۳/۳) از کل امتیاز ۴ در روش بریلها و ۷۲۲/۰، ۶۸/۰، و ۶۴۶/۰ از کل امتیاز ۱ در روش پرالونگ در رتبههای اول تا سوم قرار گرفتهاند و توانایی بسیاری در جذب توریسم و تبدیلشدن به کالای اقتصادی را دارند. نتایج طبقهبندی ریسک خطر اضمحلال ژئوسایتها با روش بریلها نشان داد که فقط ژئوسایت کوهدشت کهن در ریسک تخریب زیاد قرار دارد و بقیة ژئوسایتها در طبقة خطر متوسط و کم قرار دارند. همچنین، طبق نتایج روش پرالونگ، عیار بهرهوری همة ژئوسایتها پایین است.
ارزیابی,استان سمنان,روش بریلها,روش پرالونگ,ژئوسایت
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62844.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62844_5f4427c84479163ee5fccb6d08489f0b.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
49
2
2017
06
22
بررسی رابطۀ سختی سنگ و تولید واریزه به روش سلبی اصلاحشده (مطالعۀ موردی: ماسهسنگ آغاجاری)
259
281
FA
شیرین
محمدخان
0000-0000-0000-0000
استادیار دانشکدة جغرافیا، دانشگاه تهران
mohamadkh@ut.ac.ir
امیر
احمدی
دانشجوی دکتری دانشکدة جغرافیا، دانشگاه تهران
amir.ahmadi@ut.ac.ir
10.22059/jphgr.2017.62845
در این پژوهش، با توجه به اهمیت لندفرمهای واریزهای، به وسیلة روش سلبی، به برآورد مقدار سختی سنگها در سازند آغاجاری و رابطة آن با تولید واریزه پرداخته شد. در روش سلبی شش پارامترـ سختی چکش اشمیت، جهت درزه نسبت به شیب دامنه، درجة هوازدگی، عرض، فاصله، و پیوستگی درزهـ در مقاومت سنگ دخیل است و هر پارامتر به پنج دسته تقسیم میشود: بسیار نامقاوم، نامقاوم، مقاومت میانه، مقاوم، و بسیار مقاوم. در روش بومیسازیشده، فاکتور تخلخل نیز اضافه شد. نمونهها از چهار خط نمونهبرداری (هر خط شامل هشت نمونة A تا H است) شد؛ در مجموع، ۳۲ نمونه برداشت شد. در این پژوهش، از چکش اشمیت مدل N و استاندارد ISRM استفاده شد. برای ترسیم لندفرمهای واریزهای از نقشة ۲۵۰۰۰/۱ و نرمافزار Arc GIS و Surfer استفاده شد. نتایج این پژوهش حاکی است از رابطة قوی و مستقیم بین واریزههای سنگی با پارامترهای سختی چکش اشمیت، هوازدگی، و پیوستگی درزه و رابطة متوسط با پیوستگی درزه و تخلخل و رابطة ضعیف با فاصلة درزهها و فقدان رابطه با پهنای درزهها. لایة A (قدیمیترین لایه) دارای کمترین مقاومت و سختی در سازند آغاجاری است.
چکش اشمیت,روش سلبی,سختی سنگ,ماسهسنگ آغاجاری,واریزه
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62845.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62845_842c3211fab291538d4eccc4f005ba95.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
49
2
2017
06
22
مدل سازی و تحلیل فضایی دورنمای نیاز سرمایشی ایران
283
299
FA
کمال
امیدوار
استاد آب وهواشناسی، دانشگاه یزد، یزد، ایران
komidvar@yazd.ac.ir
رضا
ابراهیمی
دانشجوی دکتری مخاطرات آبوهوایی، دانشگاه یزد، یزد، ایران
ebrahimireza7679@yahoo.com
عباسعلی
داداشی رودباری
دانشجوی دکتری آب وهواشناسی شهری، دانشگاه شهید بهشتی، دانشکدة علوم زمین، تهران، ایران
rezaebrahimi371@yahoo.com
10.22059/jphgr.2017.62846
در این پژوهش، با توجه به نیازسنجی انجامشده در حوزة انرژی، به مدلسازی و تحلیل فضایی دورنمای نیاز سرمایشی ایران پرداخته شد. نخست دادههای دمای روزانة مدل EH5OM مؤسسة ماکس پلانک طی دورة آماری 2015 ـ 2050، تحت سناریوی A1B، با تفکیک 75<sub>/</sub>1 درجة قوسی، برای گسترة ایران بارگیری شد. سپس، دادههای نامبرده، با تفکیک مکانی 27<sub>/</sub>0×27<sub>/</sub>0 قوسی، به وسیلة مدلریزمقیاس شدند. درگام بعدی دمای روزانة بهدستآمده از خروجی مدل منطقهایبا استفاده از روش زمینآمار کریجینگ در پهنهای به ابعاد 15×15 کیلومتر بر ایران گسترانیده شد و نیاز سرمایشی کشور برای هر ماه به ازای هر یاخته (در مجموع 7200 یاخته) محاسبه شد. نتایج خودهمبستگی فضایی برای دورنمایی نیاز سرمایشی ایران با استفاده از موران محلی نشان میدهد که نیاز سرمایشی ایران در دهههای آتی دارای ساختار فضایی است و به شکل خوشهای توزیع خواهد شد. شاخص محلی همبستگی مکانی () نشان میدهد که بیشترین نیاز سرمایش کشور در ماههای آوریل تا سپتامبر خواهد بود؛ بر این اساس، پهنة جنوبی کشور بیشترین نیاز و نوار کوهستانی کمترین نیاز سرمایشی را تجربه خواهند کرد. مقایسة دورنمای نیاز سرمایشی با دورة مشاهداتی نیز نشان از جابهجایی مکانی نیاز سرمایشی کشور به ارتفاعات بلندتر را دارد.
ایران,مدلسازی فضایی,مدل EH5OM,مدل منطقهای,نیاز سرمایشی
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62846.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62846_ac8bb873c762aed008172e7c1be8964d.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
49
2
2017
06
22
مقایسۀ روشهای ریزمقیاسنمایی آماری مدلهای تغییر اقلیم در شبیهسازی عناصر اقلیمی در منطقۀ شمال غرب ایران
301
325
FA
بهروز
سبحانی
دانشیار گروه جغرافیای طبیعی دانشگاه محقق اردبیلی
sobhaniardabil@gmail.com
مهدی
اصلاحی
دانشجوی دکتری اقلیمشناسی دانشگاه محقق اردبیلی
eslahi5073@gmail.com
ایمان
بابائیان
استادیار پژوهشکدة اقلیمشناسی مشهد
ibabaeian@yahoo.com
10.22059/jphgr.2017.62847
در این پژوهش نتایج سه مدل ریزمقیاسنمایی SDSM، شبکة عصبی ANN، و مدل مولد آبوهوایی LARS-WG در شبیهسازی پارامترهای اقلیمی بارش روزانه، کمینه، و بیشینة دمای روزانه در منطقة شمال غرب ایران مقایسه شده است. منطقة مورد مطالعه شامل دوازده ایستگاه هواشناسی است که دارای آمار بلندمدتاند. از دادههای دما و بارش روزانة ایستگاهها در دورة 1961 ـ 1990 به عنوان دورة پایه در مدل و دورة 1991 ـ 2001 به عنوان دورة اعتبارسنجی استفاده شده است. در این بررسی از دو آزمون ناپارامتری و شاخص ریشة مجموع مربعات خطای مدل (RMSE) برای مقایسة دقت سه مدل استفاده شده است. نتایج نشان داد برای دماهای کمینه و بیشینه عملکرد مدل ANN بهتر از دو مدل دیگر است. برای دادههای بارش، طبق شاخص RMSE، دقتِ مدل SDSM نسبت به دو مدل دیگر بیشتر است. بر اساس آزمون ناپارامتری من- ویتنی، عملکرد دو مدلِ SDSM و LARS-WG یکسان و بهتر از مدل ANN بود. تحلیل مکانی عملکرد سه مدل نشان میدهد که عملکرد مدلها بسته به نوع اقلیم منطقه است؛ به طوری که منطقة جنوب غرب آذربایجان شرقی و کردستان، به سبب ناپایداریهای بیشتر، عملکرد پایینتری دارند.
ریزمقیاسنمایی,مدل تغییر اقلیم,ANN,LARS-WG,SDSM
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62847.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62847_60abba665f6d0971f8ccb5fa7017f7b2.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
49
2
2017
06
22
پایش تغییرات ماهانه و فصلی گاز متان با استفاده از دادههای ماهوارۀ GOSAT
327
340
FA
سید محسن
موسوی
دانشجوی کارشناسی ارشد محیط زیست، دانشکدة منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس
mohsenmousavi.seyed04@gmail.com
سامره
فلاحتکار
0000-0001-9283-0201
استادیار گروه محیط زیست، دانشکدة منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس
samereh.falahatkar@modares.ac.ir
منوچهر
فرج زاده
استاد گروه سنجش از دور، دانشکدة علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس
farajzam2000@gmail.com
10.22059/jphgr.2017.62848
تغییر اقلیم و گرمایش جهانی یکی از بزرگترین چالشهای قرن حاضر معرفی شده است. گاز متان، به منزلة یکی از مهمترین گازهای گلخانهای، بهتنهایی مسئول بیش از 18 درصد از گرمایش ناشی از انتشار گازهای گلخانهای است. در این تحقیق از دادههای سطح دو ماهوارة GOSAT، محصولات MOD13Q1 و MOD11C3 ماهوارة MODIS و پارامترهای هواشناسی دما، رطوبت، و بارندگی به منظور بررسی تغییرات ماهانه و فصلی گاز متان در سال 2013 استفاده شد. نتایج نشان داد گاز متان دارای افزایش ثابتی در طول این دوره بوده است؛ به طوری که میزان آن از ppb36<sub>/</sub>1788 به ppb45<sub>/</sub>1823 افزایش یافته؛ این موضوع نشاندهندة افزایش ppb 09<sub>/</sub>35 این گاز در ایران است. گاز متان دارای نوسانات ماهانه است؛ به طوری که حداکثر غلظت این گاز در ماههای اکتبر و سپتامبر و حداقل آن در ماههای مارس و آپریل مشاهده شد. این گاز با متغیرهای دما و LST ارتباط مثبت دارد و با متغیرهای NDVI، رطوبت، و بارندگی دارای ارتباط منفی است. این امر بیانکنندة افزایش غلظت متان در مناطقی با پوشش گیاهی کمتراکمتر و با درجة حرارت بالاتر در ایران است. بنابراین، حفظ پوشش گیاهی طبیعی بهویژه در مناطق گرم و خشک به منظور کاهش غلظت گاز متان توصیه میشود.
پایش ماهوارهای,تغییر اقلیم,گاز متان,GOSAT و MODIS
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62848.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62848_0168c358354548e26a4560412665569c.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
49
2
2017
06
22
دورسنجی بقایای گیاهی سوزانده شده در مزارع با بهرهگیری از تصاویر سنجندۀ لندست
341
353
FA
فاطمه
علینقی زاده
کارشناس ارشد گروه مهندسی مکانیک بیوسیستم، دانشگاه جیرفت
f.mekanik.88@gmail.com
مجید
دولتی
استادیار گروه مهندسی مکانیک بیوسیستم، دانشگاه جیرفت
majid_dowlati@yahoo.com
محمد علی
رستمی
استادیار پژوهش، بخش تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان کرمان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرمان، ایران
marostami1351@gmail.com
ناصر
برومند
دانشیار گروه مهندسی علوم خاک، دانشگاه شهید باهنر کرمان
nboroomand.uj@gmail.com
10.22059/jphgr.2017.62849
این تحقیق در مزارع ذرت و گندم منطقة ارزوئیة استان کرمان انجام شده است. در این مطالعه، توانایی تصاویر سنجندة لندست برای پایش مزارعی که در آنها بقایای گیاهی آتش زده شده، با استفاده از شاخصهای طیفی و آنالیز جداسازی طیفی خطی، ارزیابی شد. بدین منظور، چهار وضعیت سطح خاکـ شامل زمینِ خاکورزینشده، زمین با بقایای گیاهی، زمین با پوشش گیاهی سبز، و زمین با بقایای گیاهی سوزاندهشدهـ درنظر گرفته شد و چهار شاخص طیفی NDVI، BAI، NBR، و NBRT برای قطعات آزمایشی ایجاد شد. نتایج نشان داد شاخص BAI قادر است، بهتر از سایر شاخصهای مورد بررسی، مزارعی را که در آنها بقایای گیاهی آتش زده شده از سایر عوارض موجود در سطح زمین جدا کند. مساحت مزارع آزمایشیِ آتشزدهشده در تصاویر ماهوارهای، که به وسیلة شاخص BAI محاسبه شده بود، با مساحت واقعی مزارع آزمایشی همبستگی بسیاری (95<sub>/</sub>0R<sup>2 </sup>=) داشت. بنابراین، برای تمایز قائلشدن بین مزارع سوخته و سایر عوارض، میتوان از شاخص BAI استفاده کرد. همچنین، سطح مزارع سوخته، که با آنالیز جداسازی طیفی خطی تخمین زده شده بود، با دادههای بهدستآمده از روش زمینی همبستگی مناسبی (89<sub>/</sub>0R<sup>2 </sup>=) داشت.
آتشسوزی,بقایای گیاهی,خاکورزی حفاظتی,سنجش از دور,لندست 8
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62849.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62849_d83fd28f0ac505a1337ccd5ae69452e3.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
49
2
2017
06
22
بررسی ارتباط بین احساس حرارتی و پذیرش بیمارستانی بیماران قلبی - عروقی در کرمانشاه
355
379
FA
بختیار
محمدی
استادیار اقلیم شناسی، گروه اقلیم شناسی، دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه کردستان
atlas_621@yahoo.com
شیلان
کریمی
کارشناس ارشد اقلیم شناسی دانشگاه کردستان
shilankarimi1998@gmail.com
10.22059/jphgr.2017.62850
شرایط جوّی در هر مکانی میتواند سلامت افراد را تحت تأثیر قرار دهد. در سالهای اخیر، محققان به تنش حرارتی و اثر آن در تشدید برخیِ بیماریها توجه کردهاند. این پژوهش با هدف شناخت شرایط زیستاقلیمی کرمانشاه و بررسی ارتباط آن با میزان پذیرش بیماران قلبی- عروقی در این شهر انجام شد. علاوه بر متغیرهای جوّی، آمار پذیرش بیماران قلبی- عروقی به صورت روزانه از بیمارستان امام علی طی دورة آماری 1/7/1388 تا 10/2/1394 تهیه شد. نخست، بر اساس چندین شاخص، شرایط زیستاقلیمی کرمانشاه به صورت روزانه شناسایی شد. سپس، ارتباط هر یک از شرایط زیستاقلیمی با میزان مراجعات بیماران قلبی- عروقی کرمانشاه، با استفاده از آزمونهای گوناگون، بررسی شد. نتایج نشان داد، بر اساس شاخصهای Tek و TE، ارتباط معنیداری در سطح اطمینان 95 درصد میان شرایط بسیار گرم و سرد با افزایش پذیرشهای بیمارستانی بیماران قلبی- عروقی در کرمانشاه وجود دارد. بر اساس شاخصهای PMV و PET نیز شرایط زیستاقلیمی سرد، بیش از دیگر شرایط، در پذیرش بیماران قلبی- عروقی مؤثر است. به طور کلی، نتایج اغلب شاخصها گویای آن است که شرایط حاد اقلیمی (بسیار سرد یا گرم و شرجی) ارتباط مستقیمی با افزایش بیماری قلبی- عروقی در کرمانشاه دارد.
بیماری قلبی- عروقی,تنش حرارتی,زیستاقلیمشناسی,کرمانشاه
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62850.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_62850_3ab58d5064de05ce99250adc642a015c.pdf
دانشگاه تهران
پژوهش های جغرافیای طبیعی
2008-630X
2423-7760
49
2
2017
06
22
چکیده های انگلیسی
1
27
FA
10.22059/jphgr.2017.64223
https://jphgr.ut.ac.ir/article_64223.html
https://jphgr.ut.ac.ir/article_64223_45ae1faccf01259fbec2e2d5fe767028.pdf